شعر دفاع مقدس

شعرهای آمنه نقدی پور در رثای شهدا

شهید حمیدرضا الداغی شهید غیرت

شهید غیرت(شهید حمیدرضا الداغی)

 

 

شعری در وصف شهید غیرت و امنیت، شهید حمید رضا الداغی که در شهر سبزوار به خاطر دفاع از ناموس وطن، به دست اراذل و اوباشی که قصد تعدی به دختری را داشتند به طرز مهیبی با ضربات متعدد چاقو به شهادت رسید.

 

شهید غیرت

من و توایم وطن، آبرویِ الداغی
دلیل غیرت و بغضِ گلویِ الداغی
حمید با عمل خود، عَلَم به پا کرده
شهید شد نفس لاله خویِ الداغی
وطن تو شاهدی آن لحظه را که دخترِ تو
اسیر بود، به چنگِ عدویِ الداغی
بیا که پاس بداریم حرمت خونش
بیا که زنده کنیم آرزویِ الداغی
حمیدوار به میدان ِ غیرت و اخلاق
شویم نکهتی از رنگ و بویِ الداغی
ز بس که خالص و پاک است لحظه ی رفتن
شهادت است هدف رفته سویِ الداغی
شهید امر به معروف و غیرت و اخلاق
چه نسل ها که نشد قصه گویِ الداغی
تمام دخترکان بریده گیسوی شهر
فدای یک نفس و تار و موی الداغی
آهای دختر ایران، نماد عشق و عفاف
بیا که پاس بداریم آرزوی الداغی
درود بر شرفت ای یل خراسانی
مکان غیرت تو گشته کویِ الداغی

شاعر: آمنه نقدی پور


موضوعات مرتبط: آمنه نقدی پور, نقدی پور, عکس نوشته شهید الداغی, شهید حمیدرضا الداغی

مدافع حرم(شهید حاج قاسم سلیمانی)

مدافع حرم(شهید حاج قاسم سلیمانی)

مدافعِ حَرَم

مدافعِ حَرَم از جان گذشت بی پروا
نمود سینه سپر، با شُعارِ یا زهرا
همیشه فکرِ شهادت، همیشه فکرِ نبرد
نه ترسِ مرگ در او بود، نه غمِ دنیا
مُدافعِ حَرَم از جنسِ خاک و انسان نیست
چرا که هست، شبیه فرشته، رنگِ خدا
مدافعانِ حَرَم نورشان اهوراییست
به کویشان نماید، مَلَک هماره دعا
مدافعِ حرمم، قامتت شکسته شده
سَرَت، پَرَت، کَمَرَت، زخمی است و بسته شده
بگو کجا سر و دستت و پات جا مانده؟
چه شد که پیکرِ زخمیت بی ردا مانده؟
چَفیه ات شده همرنگِ شعله ی اروند
کجاست چکمه ی صد پاره و کجا سربند؟
سرت میانِ علفزارهاست، پی در پی
حکایتِ پُر از شِکوِه، از جدایی و نی
حکایتِ سر و پایی که بی بدن مانده
دو دستِ قَمِّه شده، خارج از کَفَن مانده
دو دست و گردنِ در خون، شناورِ قاسم
سرِ بریده ی مُحسن، حرفِ آخرِ قاسم
رسیده اید ز هامون و دشت بر الله
خوشا به لشکرِ شیر و غیورِ ثارالله
به دست های بلندی که از غدیر آمد
قسم به روضه که از مَسلخِ کویر آمد
قسم به روزِ اَلَست و شهادتی عَلَنی
شهید گفت: خدایا! تو از مَنی و مَنی
مدافعِ حَرم از آن زمان، زرنگی کرد
برای قربِ خدا، چاره ی قشنگی کرد
به زینب و به حسین و علی نمود سلام
فدای مَرقدشان شد، فداییِ اسلام

شاعر: آمنه نقدی پور

از کتاب قاسمانه


عکس نوشته های مذهبی, شهید عماد جهاد مغنیه, قاسم سلیمانی, شهادت

پهباد قاسم سلیمانی(شهید حاج قاسم سلیمانی)

پهباد قاسم سلیمانی(شهید حاج قاسم سلیمانی)

قاسم سلیمانی


چیزی نمانده کاخِ تو، آوار خواهد شد
چشمِ تو با پهبادِ ما، بیدار خواهد شد
جنگده هامان روی کاخت، خیو می ریزند
دَربِ امیدِ کاخِ تو، دیوار خواهد شد
یک روزِ بالای سَرَت صدها سلیمانی
در آسمانِ کشورت، احضار خواهد شد
پهبادهای ما همه، قاسم سلیمانیست
اسمش که می آید نخورده، کار خواهد شد
آن فَتحِ خِیبر، یا علی، تکرار خواهد شد
از خونِ قاسم ها، جهان بیدار خواهَد شد
چیزی شبیه معجزه، تکرار خواهد شد
آری ترامپِ بی پدر، سربار خواهد شد
سربازِ ما وقتی به سمتت می شود عازم
سربازِ ما در خاکِ تو، سردار خواهد شد
از اسمِ قاسم، لانه ی تکفیر می لرزد
حالِ بدتان، سوژه ی اخبار خواهد شد
ما ملّتِ توپ و تفنگ و ژسه و جنگیم
از صاعقه تشویشِتان، بسیار خواهد شد
با موشکِ زلزال و رَعد و فاطِر و صافات
قرآنِ ما بر فَرقِتان آوار، خواهَد شد

شاعر: آمنه نقدی پور

از کتاب قاسمانه


برچسب‌ها: آمنه نقدی پور, حاج قاسم سلیمانی, پهباد حاج قاسم, ترامپ

خط شکن(شهید حاج قاسم سلیمانی)

خط شکن(شهید حاج قاسم سلیمانی)

خط شِکَن

مُهره ی مار، در نگاهَش بود
خالِ مهدی به روی ماهَش بود
مَسلَخِ عشقِ او کنارِ حسین
خاکِ بغداد، قتلگاهَش بود
جان دادن به راهِ دین و امام
رمزِ پیروزیِ سپاهَش بود
خط شِکَن بود و بازوی رهبر
قُدس مانندِ زادگاهَش بود
همچو یوسف عزیزِ مصر شُد و
دشمن و دوست، جَلدِ چاهَش بود
ذِکرِ زهرا، همیشه ناجی او
نورِ زهرا، چراغِ راهَش بود
رهبر و کلِّ ارتِش و سه قُوا
کُلِّ آفاق خونخواهَش بود
خانه ی عنکبوتیِ تَکفیر
مِحورِ و قُطبِ خواستگاهَش بود
لحظه ای که شهید شد، قاسم
ذکرِ "قالو بَلی" پناهَش بود

شاعر: آمنه نقدی پور

از کتاب قاسمانه


برچسب‌ها: شهید حاج قاسم سلیمانی, آمنه نقدی پور, قاسمانه, نقدی پور